بهار آمد

با بوی یاس و بنفشه و سنبل

همان غنچه های گلبرگ درهم پیچیده و جامه در آغوش کشیده

که شکفتند در افتاب زرین  و نسیم جان افزای بهار .

با شاپرکهای رنگارنگ و سنجاقکهای قشنگ .

همان که پیله دریدند و بذر زندگی سُفتند در فصل شکوفایی بهار .

با رودهای خروشان و نهرهای روان .

که  آب کردند انجمادِ س و یخبندانِ واماندگیها را 

و رهیدند از جاماندگی و تاخیر سفرِ جاریِ زندگی  بهار .

و این منم که شکفتم و دریدم و آب کردم و سُفتم  .

لیک پژمردم در بهار.
 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها