مُهلکی مُهلِک تر از  تیغ جفایش نیست نیست

نازکی نازک تر از بند وفایش نیست نیست

مرهم وتیمار و بالینی  برایم هست هست

انکه او مرهم نهد زخمِ قَفایم ، نیست نیست 

دل که با عشقش بیارامد ، به واقع بود بود

دل به این دیوانگی  وفق مرادش نیست نیست !

با نِگه  مخموره ام کرد و  دل ازما برد برد

غافل از آن بوده ام خَمّارِ واثِق نیست نیست

در پیِ نامحرمان  پیمان زِ یادش  رفت رفت

این جفا مزموم در قانون عشقش نیست نیست

ای که این مرثیه را خوانی تواینک  ، گوش گوش

عاشقی بر غمزه و اطوار دلبر  نیست نیست

تا که از نامردمی آه  از نهادت  رَست رَست

برحذر از عاشقی ! عهدو وفایی نیست نیست

 

فروردین 99
#وحید_کیاپور
#تنها

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها